دختر گمشده
خوش اومدين به اين وب . نظر يادتون نره ه ه ه ه ه ه ه .......
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه
نظرات شما عزیزان:
بولتن نیوز؛ روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما
اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!
نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
این دختره عجب باهوش بوده!
واقعا حال کردم ایول
پاسخ:خوشحالم ک خوشت اومده...:))))
پاسخ:خب اونم مثل همه ی دخترا باهوشه دیگه....اینکه معلومه...
پاسخ:آره دیگ آبجی جوووووونم...:))))
پاسخ:آره دیگه عزیزم....:)))
پاسخ:آره دیگه مثل خودت آبجی جوووونم...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |